سرخط خبرها

گفت وگو با دکتر حسن انصاری درباره اصلاح تفکر دینی از دریچه ادبیات حدیثی شیعه

  • کد خبر: ۱۵۴۲۶۹
  • ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۹:۴۴
گفت وگو با دکتر حسن انصاری درباره اصلاح تفکر دینی از دریچه ادبیات حدیثی شیعه
عالمان در طول قرن‌های متمادی سعی داشتند تا میراث حدیثی را به صورتی نقادانه پالایش کنند تا سره از ناسره مشخص شود، اما هنوز هم برخی از این احادیث در میان سخنان برخی واعظان به گوش می‌رسد.

شهرآرانیوز؛  میراث حدیثی شیعه از زمان حضور معصومان (ع) تا امروز فرازونشیب‌های بسیاری را پشت سر گذارده است. در قرن نخست و در سال‌های اولیه پس از رحلت پیامبراکرم (ص)، جریان منع تدوین حدیث رخدادی عجیب در میان مسلمانان بود. با توجه به تأکید‌های شفاف ایشان بر ثبت و ضبط احادیث، گروهی این مسیر را منحرف کردند و با تکیه بر رأی شخصی شان مانع ثبت احادیث به کوشش مسلمانان شدند، اما شیعیان با رهنمود‌های امامان (ع) مسیر دیگری را پیش گرفتند. در زمان امیرالمؤمنین (ع) کسانی ازجمله عبیدا... بن رافع دفتر حدیثی داشت و روایاتی که از امام علی (ع) می‌شنید، در آن دفتر ثبت می‌کرد.

دکتر سیدحسین مدرسی طباطبایی در کتاب ارزشمند «میراث مکتوب شیعه» دفاتر راویان حدیث را با تکیه بر منابع کهن شیعه معرفی کرده است. در قرن سوم جوامع حدیثی شیعه به صورت رسمی شکل گرفت. محمدبن یعقوب کلینی کتابی مهم در زمینه حدیث شیعه با عنوان اصول کافی در بغداد منتشر کرد. پس از او نیز شیخ صدوق و شیخ طوسی آثاری بدین سبک منتشر کردند و عالمان پس از اینان نیز مسیر تدوین حدیث را بدین صورت ادامه دادند. یکی از مشکلات مهم ادبیات حدیثی در میان مسلمانان رواج احادیث جعلی و خرافی در میان منابع حدیثی بود.

اهل سنت به دلیل وجود منع تدوین حدیث در قرن نخست بیشتر دچار چنین مشکلی بودند، اما شیعیان نیز به دلایل گوناگون دچار این مشکل در ادبیات حدیثی شدند. عالمان در طول قرن‌های متمادی سعی داشتند تا میراث حدیثی را به صورتی نقادانه پالایش کنند تا سره از ناسره مشخص شود، اما هنوز هم برخی از این احادیث در میان سخنان برخی واعظان به گوش می‌رسد. در این دوران مهم‌ترین وظیفه حدیث پژوهان مبارزه با خرافه گرایی و ادبیات جعلی در میراث حدیثی است. برای واکاوی بیشتر این مسئله، گفت وگویی با دکتر حسن انصاری، حدیث پژوه و عضو هیئت علمی مدرسه مطالعات تاریخی پرینستون، داشته ایم. آنچه می‌خوانید، مشروح این گفت وگوست.

میراث حدیثی مسلمانان در طول قرن‌ها تطورات گوناگونی را پشت سر گذاشته است. به نظر شما این تحولات را چگونه می‌توان با توجه به ظرف زمانی خود تقسیم بندی کرد؟

حدیث سهمی مهم در منظومه اندیشه دینی ما دارد. بدون مواجهه نقادانه با حدیث، هیچ گونه اصلاح اندیشه دینی ممکن نیست. در اسلام سلفی گرا جریان تدوین حدیث تحت تأثیر دو سازمان سیاسی و دینی رسمی و نهادی بوده است؛ یکی در آغاز اسلام که حدیث در پیوند با نهاد قدرت و برای مشروعیت در عصر اموی و البته تا اندازه‌ای هم در آغاز عصر عباسی شکل گرفت. بیشتر این نوع احادیث که بخش مهمی از میراث حدیثی اهل سنت را شکل می‌دهد، ساخته دوران اموی و آغاز عباسی است. این احادیث در پی مشروعیت دادن به دستگاه خلافت است و  می‌خواهد رفتار و اعمال آنان را در آینه سنت پیامبراکرم (ص) ببیند.

دسته دیگری از احادیث نبوی ساخته دوران‌های بعدی است؛ دوره‌ای که در آن محدثان نمایندگان تفکر ضدمعتزلی و جهمی بودند و تفسیر قشری و ظاهرگرا و لفظ گرا از قرآن را تنها تفسیر ممکن از آموزه‌های دینی و گزاره‌های الهیاتی قرآن کریم می‌دانستند. آنان در فاصله سده‌های دوم و سوم قمری انبوهی حدیث در دفاع از آرای خود و در رد معتزله و جهمیه ساختند. این احادیث و احادیث گروه اول در کتاب‌های حدیثی متنوعی به تدریج تدوین شد. بخشی از ادبیات حدیثی و سیره‌ای اهل سنت جعل تمام بود و بخشی هم با تحریفات و اضافات یا خارج کردن محتوای حدیث از بافت تاریخی خود همراه بود.

با توجه به تصویری که ارائه کردید، شیعیان در این میان چگونه ادبیات حدیثی خود را حفظ کردند؟

اهل بیت (ع) از نیمه سده دوم جریانی برای نقد حدیث را آغاز کردند و در مقابل روایت خلیفگان از سیره پیامبراکرم (ص)، روایت اهل بیت (ع) و به ویژه روایت امیرالمؤمنین (ع) را از حدیث و سیره پیامبراکرم (ص) به شاگردان تعلیم فرمودند. در این چارچوب حرکت اهل بیت (ع) حرکتی اصلاحی در راستای احیای سیره پیامبراسلام (ص) در برابر نظام‌های رسمی بود. مجموعه این تعالیم را اصحاب امامان در مجموعه‌هایی حدیثی که به اصول شهرت یافت، گردآوردند که بعد‌ها شیخ کلینی از آن‌ها استفاده کرد.

با این همه، تشیع از همان آغازش در کوفه سده اول قمری، تحت تأثیر جریان‌های گوناگونی قرار داشت که لزوما همه آن‌ها امامان (ع) را نمایندگی نمی‌کردند. دست کم امامیه تعالیم متفاوتی از دیگرگروه‌های شیعی عرضه می‌کردند و در خود امامیه هم گروه‌هایی که به غلاة موسوم شدند، عقاید و احادیث متفاوتی را از امامان نسبت به آنچه گروه‌هایی که معتدل خوانده می‌شدند، روایت و ضبط می‌کردند.

تحولات فکری و مذهبی شیعی هم گاه در ارائه نسخه‌های تازه‌ای از مأثورات شیعی سهم داشت و ناچار در مواقعی متن احادیث بنابر تحولات فکری دستخوش تحریفات و اصلاحات قرار می‌گرفت؛ بنابراین همواره نقد حدیث برای محدثان مهم بود، چنان که در میان اهل سنت هم محدثان و رجالیان برجسته‌ای برای مقابله با جریان جعل و تحریف در حدیث ظهور کردند.

مؤلفه‌های ادبیات حدیثی شیعه چه تفاوت بارزی با ادبیات حدیثی در میان اهل سنت داشت؟

تفاوت بارز در میان دو حدیث شیعی و سنی این بود که در حدیث سنی به سبب کهنگی و قدمت آن و وجود نهاد‌های قدرت سیاسی و دینی و تولیت آن‌ها نسبت به جریان تدوین حدیث از یک سو و نهی از تدوین حدیث در صدر عصر خلافت از دیگر سو، متأسفانه شیوه‌های نقد حدیث فقط می‌توانست جلو جعل احادیث بعدی را بگیرد، درحالی که عموما نمی‌توانست درباره شرایط جعل حدیث در سده‌های اول و دوم نظری داشته باشد.

اما در تشیع به دلیل تأخیر در شکل گیری ادبیات حدیثی و همچنین وجود ادبیات مکتوب در میان اصحاب امامان، محدثان امامی از همان آغاز کم وبیش راه‌های مطمئن تری برای حفظ حدیث از جعل و تحریف یافتند. علاوه بر اینکه امامان شیعه تعالیمشان را در قالب نقد احادیث منسوب به پیامبراکرم (ص) در سنت سنی ارائه می‌دادند. به همه این دلایل حدیث شیعی کمتر از حدیث اهل سنت در معرض آفت جعل و تحریف بوده است.

یکی از جریان‌های به وجودآمده در تاریخ حدیث شیعه، غلاة هستند. آنان نیز با استفاده از ادبیات حدیثی اعتقادات خود را نشر می‌دادند. عالمان شیعه چه رویکردی در مقابله با آنان داشتند؟

به دلیل وجود غلاة شیعی که بسیاری از آن‌ها ناچار بودند تعالیمشان را در قالب حدیث ارائه دهند و هم به دلیل تحولات مذهبی و بحران‌های گوناگون فکری و دینی در تشیع امامی در طول سده‌های سوم و چهارم، موجبات این مسئله فراهم شد که تشیع امامی با موجی از جعل یا اصلاح حدیث روبه رو شود. حاصل این احادیث در قالب کتاب‌های حدیثی مکاتب کوفه و قم و بغداد و خراسان بعد‌ها مورد استفاده علامه مجلسی در بحارالانوار قرار گرفت.

در طول سده‌های ششم و هفتم قمری هم تعدادی کتاب‌های حدیثی به هدف تبلیغات مذهبی و بیشتر با مایه‌های خرافی و عوام گرایانه جعل و پیشنهاد شد و مأثورات شیعی را متأثر از خود کرد. در دوران صفویه و بعد از قاجار و با افول تفکر خردگرایی دینی و رشد اخباریگری و با قدرت گرفتن نهاد‌های گوناگون دینی عوام گرا راه برای برجسته شدن ادبیات حدیثی غالی گرایانه یا خرافی گرایانه بیشتر از پیش هموار شد و متن‌هایی در حدیث با استقبال اهالی وعظ و منبر و مرثیه سرایی و مدح گویی قرار گرفت که فقط به انگیزه تبلیغات مذهبی و متقاعدکردن مخاطب عام یا کاملا جعل شده بود یا نسخه‌هایی تغییرشکل یافته از احادیث اصیل بودند.

آیا متکلمان متقدم رویکرد محکم تری در نقد حدیث و پالایش ادبیات حدیثی داشتند؟

بله. جریان قدیم متکلمان در عصر شریف مرتضی با کنارگذاشتن اخبار آحاد و باورنداشتن به حجیت خبر واحد از یک سو و از دیگر سو با دنبال کردن نقد رجالی و تاریخی حدیث، گامی مهم در مقابله با احادیث غیراصیل برداشت. در میان اهل سنت خبر واحد حجیت دارد و بنابراین تنها راه ممکن برای نقد حدیث از نظر اهل سنت، نقد رجالی حدیث است.

به همین دلیل امامیه در کنار معتزله راهی آسان‌تر در نقد احادیث اهل سنت در موضوع‌های گوناگون اعتقادی داشتند. با این همه، با رشد گرایش به حجیت خبر واحد در میان امامیه از سده پنجم به بعد از یک سو و بعد‌ها با شکل گیری جریان اخباریگری، توجه دوباره به احادیث آحاد در میان امامیه قوت بیشتری گرفت و نقد حدیث به ویژه از سوی اخباریان کنار گذاشته شد.

جریان اصولی متأخر و در مقام مقابله با جریان اخباریگری درست است که بر نقد حدیث پای می‌فشرد، اما در چارچوب تلاش برای توسعه فقه اجتهادی راهی جز قبول خبر آحاد و تداوم مکتب حله در قبول حجیت خبر واحد نداشت. درست است که اصل نقد حدیث مقبول اصولیان و برخلاف اخباریان بود، اما قبول اجتهاد راه را برای تئوریزه کردن قبول حجیت خبر واحد بازمی کرد.

اجتهاد در بافتی که فقیهان اصولی مکتب وحید بهبهانی می‌فهمیدند، به معنی قبول و توسعه دایره حجیت ظن بود و در این میان خبر واحد و ظنون خاص حجیتش مقبول واقع شد و یکی از پایه‌های اصل قبول اجتهاد در فقه شد. با پذیرش چنین اصلی و از آنجا که نظام سازی برای فقه حداکثری نیازمند وجود حدیث حداکثری است، از عصر وحید بهبهانی به این طرف راه‌های تازه‌ای برای گسترده کردن دایره احادیث صحیح و حسان در فقه شیعی ایجاد شد.

بدین ترتیب در کنار آنچه پیش‌تر به عنوان توسعه تبلیغات مذهبی در عصر قاجار از آن سخن گفتیم، در میان فقیهان اصولی هم نوعی گشاده دستی در قبول اخبار آحاد و حجیت احادیث شکل گرفت و نقد حدیث با وجود گستردگی تدوین آثار رجالی در سده‌های نوزدهم و بیستم به حاشیه رفت. درواقع ادبیات رجالی در این دوران بیشتر برای توسعه دادن به دایره احادیث صحیح نوشته می‌شد، تا برای نقد و تنگ کردن دایره احادیث.

خوشبختانه نقد حدیث در دوران جدید و آشنایی با شیوه‌های نقد آکادمیک و تاریخی متن‌های مقدس راه را برای نقد حدیث و سیره باز کرده است. امروزه روشن‌تر شده که فرایند شکل گیری ادبیات حدیثی چگونه بوده است. البته در سده نوزدهم و بخشی از سده بیستم در نقد حدیث در میان مستشرقان نوعی زیاده روی بدبینانه درباره اصالت حدیث نبوی شکل گرفت، اما در دو سه دهه گذشته روند نقد و بحث از اصالت احادیث شیوه‌ای علمی‌تر به خود گرفت. با این وصف، همچنان وضعیت حدیث به ویژه در سده اول قمری در هاله‌ای از ابهام است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->